ميشه بپرسم چرا اينجا اومديد؟ نکنه ميخوايد دکوراسيونِ خونتونُ عوض کنيد؟

نه،شنيدم اينجا کارمندايه خيلي خوبي داريد

ميخوام يکي دوتاشونُ ازتون قرض بگيرم

قرض بگيريد؟

آره، براي بازگشايه بوتيکم به چنتا کارمند احتياج دارم

 

خب ميخوايد خودم چنتا بهتون معرفي کنم؟

 

اون دخترا چطورن؟

 

اون بلنده يا کوتاه؟

بلنده

خوبه،يکي ديگه هم ميخوام

 

!اون دختره

 

کدومشون؟

 

اوني که کوتوله ست

 

زمانُ مکانشُ بهتون اطلاع ميدم

اون دو نفرم سعي کنن دير نکنن

 

...دختر رئيسم که باشه

 

چطور ميتونه با پررو گري کارمندايه يه شرکتُ قرض بگيره؟

 

!خانم جي اون-سو

 

.:قسمت 11 :.

نبايد تو رو بعنوان يه خدمتکار قرض ميدادن،چرا قبول کردي اونجا کار کني؟

واسه چي اينقدر عصباني شدي؟

قراره فقط يه روز کار کنم

...واقعاً که

 

يا خيلي ساده لوح هستي يا اينکه خلُ چلي چيزي هستي

 

به هر حال فردا رو ميخوام برم

تازه هم پول بيشتري بدست ميارم هم اينکه هم با اينجور پارتي ها آشنا ميشم

 

هيچ ميدونستي ،اون زنِ خواهر رئيس کانگه؟

شنيدم يه عفريته به تمام معناست

 

چطور ميتوني براي خواهر شوهرت کُلفتي کني؟

 

کدوم خواهر شوهر؟

 

حالا که فکر ميکنم سرگروه ـمون در مقابل اون يه فرشته ست

! جانگ-مي! کافيه ديگه

 

نميخواستم تو کارت دخالت کنم

 

باشه هر تصميمي که بگيري من پشتت هستم

 

!سلام

اومدين؟سريع بريد لباساتونُ عوض کنيد

 

!تيپ ـشونُ نگاه کن

چند دست لباس تو اتاق پُروف هست

بريد زود لباساتونُ عوض کنيد

 

آها، تو هم کفشاتُ عوض کن

 

ببخشيد،نميتونم همين کفشارو بپوشم

 

هر کاري ميگم بايد همونُ انجام بديد،وقتي ميگم عوض کن بايد عوض کني

 

با تو هم هستما

 

!چقد سريع عوض کردي

 

اون-سو يه جفت کفش مشکي بهم بده

بيا

 

اون-سو من از کفش پاشنه بلند خوشم نمياد، بيا عوضش کنيم

 

باشه

 

داريد چه غلطي ميکنيد ؟يه لباس ميخوايد عوض کنيدا

چرا عين ماست ميمونين؟ عجله کنين

 

اينُ ببريدش داخل

اون يکي رو اينجا بذاريد

 

يالا اونُ بذارش اونجا؟

 

خوشحال نيستي از اينکه خواهرت به مهموني دعوتت کرده؟

 

نه

 

ديگه داريم ميرسيم اونجا،پس خواهش ميکنم اينجوري رفتار نکن

 

هر چيم باشه اون خواهرته و به حمايتت احتياج داره،اوپا

 

من به دنياي مُد هيچ علاقه اي ندارم

 

هيچ کاري از دستم برنمياد،بغير از خستگي چيز ديگه اي هم نداره

اما با اينحال رفتنت باعث دلگرميه خواهرته

بايد کنارش باشي

هيونگ-جونگ ممکنه آدم سَردي بنظر برسه

اما در واقع مثل يه بچه اي ميمونه که نياز به همراهي داره

 

ميدونستي چقد دختر خوبيه

 

!سلام! سلام! سلام

 

اوه،خيلي وقته نديدمتون،رئيس کانگ

سلام

 

معذرت ميخوام

 

اينجا چيکار ميکني؟

 

واسه کار نيمه وقت اومدم

 

کار نيمه وقت؟

 

از طرف شرکت اينجا اومدم

 

فکر کنم هيون-جونگ خواسته بياد اينجا

مگه نه ،اون-سو؟

 

.بله ،ايشون خواستن

 

خيليا هستن که دلشون برات تنگ شده

بيا بريم،اوپا

بکارت ادامه بده

 

فقط موندم رئيس چطور کارمندي مثل تو رو قبول کرده؟

 

اسمت جي اون-سوئه،درسته؟

اينجا اومدي که به مهمونا سرويس بدي،نه اينکه باهاشون گَپ بزني

زود باش برو اونجا سرويس بده

 

ايشون آقاي "جانگ" هستن

از ملاقاتتون خوشوقتم

 

"همون پسرِ رئيس "جانگ شام گان

 

شنيدم بودم نامزد کردي

پس چرا جشني نگرفتين؟

 

درسته،پس جشن نامزديتون چي شد؟

زن ها با مردا خيلي فرق دارن،دوست ندارن فقط معشوقه يکي باشن

 

راستش،من از اوپا خواستم که جشن نامزدي رو به تعويق بندازه

هر دويه ما سرمون خيلي شلوغ بود بهترين راه اين بود که يکم ديگه صبر کنيم

 

الان خيلي وقته که با همديگه هستيد،نميخوايد ازدواج کنيد؟

يکي از دوستام چند سال با يکي نامزد بود

اما آخرش مردِ رفت با يکي ديگه ازدواج کرد

 

امکان نداره،الان 10 ساله که با همديگه هستن

شايد واقعاً دارن واسه جشن نامزدي آماده ميشن

 

فکر کنم ميخوان همه رو سوپرايز کن،بايد منتظر باشيمُ ببينيم

 

با اجازتون

 

ببينم، بينتون مشکلي پيش اومده؟

 

کدوم مشکل؟خيليم با همديگه خوبيم

 

بدينش به من

 

اينا کفشاي خودته؟

 

نه

 

وقتي باهاش راحت نيستي چرا پوشيديش؟

 

مهموني ديگه تموم شده،ميتوني بري خونه

 

من با رئيس صحبت ميکنم

 

فقط براي امروز، يکي از کارکناي اينجام

 

نميتونم در حالي که اينهمه مهمون اينجاست،بذارم برم

 

فردا باهات تماس ميگيرم -
باشه-

 

...دختره گيج، يه مشکل بزرگ داري

اون دختر عوضي مشکلته

 

تا کي ميخواي خودتُ گول بزني

 

!بيا اينجا

 

ميخواين چيکار کنين؟

صبر کن ببين

ترخدا قيافشُ نگاه کن فکر کرده چيکارست؟

 

بهش نشون ميديم اگه بخواد عشق ديگرانُ بدزده، چه بلايي سرش مياد

 

نميخواد کاري انجام بديد، ولش کنيد

!هي،اينجا

 

تو نميخواد دخالت کني،خودمون حلش ميکنيم

 

معذرت ميخوام

 

متاسفم

 

چرا جلو پاتُ نگاه نميکني؟

 

واقعاً متاسفم

 

داري چيکار ميکني؟

 

متاسفم،جبرانش ميکنم

جبران ميکني؟چطور ميتوني اينقدر راحت حرف بزني؟

اصلاً ميدوني قيمت اين لباس چقدر هست؟

 

!اوپا

 

حالم يهويي بد شد، بيا از اينجا بريم

من خونه ميبري؟

بريم،اوپا

 

اوپا،واقعاً حالم خوب نيست

بريم اوپا

 

بريم اوپا

 

نميخواستم از قصد اينکارُ بکنم، واقعاً متاسفم

 

برو اونور! ميدوني چقد کثيف هستي؟

 

من ازتون عذر خواهي کردم

 

اينجارو باش،يه چيزم طلبکار شده؛ اسم اينُ ميذاري معذرت خواهي؟

!اگه واقعاً متاسفي، بايد نشونش بدي

 

!تو...تو واقعاً مايه دردسري

!مهموني رو به گند کشيدي

 

بگو ببينم حالا ميخواي چيکار کني؟ها؟

!تمومش کن

خفه شو! تو، تو اينکار دخالت نکن

حتي نگران نيستي، ببيني صدمه شده يا نه؟

 

ديگه نيازي نيست بيشتر از اين اينجا بمونه

 

!هي!کجا داري ميبريش...هي

 

!صبر کن! ولم کن

 

واقعاً خيلي متاسفم،قربان

 

چرا همش معذرت خواهي ميکني؟

 

چرا مسئوليت اشتباهي رو قبول ميکني که مرتکب نشدي

 

با اينکارت اونا بيشتر تحقيرت ميکن،اين چيزيه که تو ميخواي؟

 

...رئيس کانگ

تا کي ميخواي اين حقارت ـارو تحمل کني،اصلاً غرور داري؟

احمقي؟ نميتوني يکم واسه خودت ارزش قائل بشي؟

 

چرا اجازه ميدي ديگران شخصيتتُ زير سوال ببرن؟

 

ميخواي برات دلسوزي کنم؟

 

فکر نميکني ،داري در حقم بي انصافي ميکني؟

 

بگو ببينم؟

وقتي به من نگاه ميکني... هنوزم عشق مُردتُ تو من ميبيني؟

 

معذرت ميخوام مهموني امروز خراب شد

دفعه بعد ،دوباره دعوتتون ميکنم

 

متاسفم

 

...اين درخت شاهدِ عهدُ پيمان ما ميشه

 

مگه اين چيزي نبود که ميخواستي؟

 

بخاطر اينکه جلويه من رقت انگيز بنظر برسي،اجازه ميدي ديگران تحقيرت کنن تا حسِ ترحمِ منُ بدست بياري

اينجوري فکر ميکني ميتوني تو قلب من جايي رو باز کني

 

مگه اين چيزي نبود که ميخواستي؟

 

باشه، موفق شدي

 

آره دلم برات ميسوزه

 

تا الان، فکر ميکردي من اون عشقِ مُردتم

حالا با اين کارت باعث شدي بيش از پيش رقت انگيز بنظر برسي

 

دلم برات ميسوزه، تنها چيزي که از من به تو ميرسه همين حسِ ترحمِ

 

داري دروغ ميگي،درسته؟

 

فقط از دستم عصباني، درسته؟

 

ازت خواهش ميکنم، ديگه جلويه چشمام ظاهر نشو

 

وقتي ميبينم اينجوري زندگي ميکني احساس ميکنم مريض ميشم

 

...من

 

ميتونم تمام بدي هاي که ديگران در حقم ميکننُ تحمل کنم

 

چون اعتقاد دارم يه روز ميتونم تو زندگيم خوشحالي رو بدست بيارم

 

اونقدر ها هم احمق نيستم که باور کنم همه چيز يه روزه تغيير ميکنه

فکر ميکني ميخوام برام دلسوزي کني؟

 

نميخواد احساساتِتُ درگير من بکني

از اينکه تنهايي با اين موضوع روبرو شم نميترسم

 

..اما

 

...اما

 

هيچ موقع فکر نميکردم حرفات اينقدر آزارم بده

 

حالا فهميدم

 

هر اتفاقيم واسه من بيوفته براي تو هيچ اهميتي نداره

 

فهميدم که چيزيُ که دنبالشمُ هيچ موقع بدست نميارم

 

هيچ موقع نميتونم گذشته رو برگردونم

از اين به بعد تو براي من مثل يه غريبه اي

 

مطمئن باش از اين به بعد ديگه هيچوقت منو جلو چشمات نميبيني

 

!اون-سو

 

!اون-سو

 

سوار شو، ميرسونت خونه

 

...اگه جلويه افتادنشُ نميگرفتي

 

ممکن بود اون-سو صدمه ببينه

 

اوپا،تو که صدمه نديدي؟

 

هيونگ-جونگ نبايد همه تقصيرارُ گردنِ اون-سو مينداخت

تنها چيزي که براش اهميت داشت، مهمونيش بود

 

واقعاً حالت خوبه؟

 

فکر ميکردم هميشه آدمي هستي که خنده روئه،اما ميبينم گريه هم ميکني

 

نميخواي بهم بگي چرا تو اون بوتيک بودي؟

 

براي کار نيمه وقت رفته بودم

 

تو مغازه هيونگ-جونگ؟

بله-
مجبورت کرد اونجا کار کني؟-

 

اتفاقِ ناخوشايندي افتاده؟

 

نه

 

خيلي مسخره بنظر ميام،نه؟

 

تو يه لحظه هم ميخندم هم گريه ميکنم

 

درست مثل آدمايه ديونه

 

من همينجوريم

 

موقع هايم که تنهام هم گريه ميکنم هم ميخندم

 

سعي ميکنم قوي باشم چون نميخوام تسليم بشم

 

اگه ميخواي گريه کني گريه کن

 

سعي نکن احساساتتُ سرکوب کني، اونموقع بيشتر رنج ميکشي

 

نميخواد بهم زنگ بزني

ميخوام يکم استراحت کنم

 

سو-جين

 

اشکالي نداره اگه درمورد اين موضوع صحبت نکنيم؟

 

...نميدونم چي ميخواي بگي اما

 

نميخوام چيزي بشنوم...

 

تو هم مجبور نيستي چيزي رو برام توضيح بدي

 

نيازي ام به معذرت خواهي نيست

 

فقط بذار اين موضوع همينطور سَر بسته بمونه

 

مراقب خودت باش

 

فهميدم که چيزيُ که دنبالشمُ هيچ موقع بدست نميارم

 

فهميدم هيچ موقع نميتونم گذشته رو برگردونم

از اين به بعد تو براي من مثل يه غريبه اي

 

مطمئن باش از اين به بعد ديگه هيچ موقع منو جلو چشمات نميبيني

 

شايد اينجوري خيلي بهتر باشه

 

تنها يادگاري که برام بجا گذاشته بودُ گمش کردم

 

دختره احمق

 

آدم که واسه چيزاي از دست رفته ناراحت نميشه

 

اينجوري ...خيلي راحتر فراموشش ميکني

 

داري ميگي اين استعفا نامه اون-سوئه؟

 

ازم خواست اينو به شما تحويلش بدم

 

آخه واسه چي بايد استعفا بده؟

 

رفتاراي که من باهاش داشتم بخاطر دوره آموزشيش بود

 

همه اينا واسه خوبيه خودش بود،چطور ميتونه بخاطر اين موضوع اينجا رو ترک کنه؟

 

منم مطمئن نيستم

 

اما دليلش بايد چيز ديگه اي باشه

بهش گفتم که بايد شخصاً باهاتون صحبت کنه،اما حالش زياد خوب نبود

 

...بعد از اينکه اينهمه آموزشي که بهش دادم

 

ورداشته واسه من نامه فرستاده...

 

ميتوني بري

 

اوه،خانم جانگ-مي

 

بايد با هم صحبت کنم،ميتوني بياي نمايشگاه؟

 

فکر نکنم،امروز نميتونم اونجا بيام

چرا؟

رئيس کانگ امروز صبح باهام تماس گرفت

گفت که بايد تمام مغازه هاي خرده فروشي سئول رو بازرسي کنيم

نميدونم چه مرگشه

ميخواد کار يه هفته اي رو يه روزه انجام بديم

واقعاً اونم عجيب رفتار ميکنه

احتمالاً تو مهموني يه اتفاقايي بينشون افتاده

بينشون؟منظورت کيه؟

نميدونستي؟منظورم اون-سوئه

امروز نامه استعفاشُ به سرگروه دادم

 

نامه استعفا؟اخه چرا بايد استعفا بده؟

نکنه کسي اذيتش کرده؟

نميدونم...بعد از پارتي ديشب خيلي دپرس بنظر ميرسه

ازش پرسيدم چي شده،اما هيچ جوابي نميده

وسايلاشُ جمع کرده، امشب ميخواد برگرده

حتي بدون اينکه باهامون خداحافظي کنه داره ميره؟

امشب ساعت چند ميره؟

 

رئيس کانگ اومد

بعداً باهات تماس ميگيريم

اجازه نده بره،تا من خودمُ بموقع برسونم باشه

 

ببخشيد

 

ببخشيد،ميتونم بپرسم اون-سو رو کجا ميتونم پيدا کنم؟

 

ازش چي ميخواي؟

 

بايد يه چيزي ازش بپرسم

 

هر چي ميخواي بهش بگيُ به من بگو

ما بهم ديگه خيلي نزديکيم ،مشکلِ اون مشکل منم هست

 

امروز سرکار نمياد

 

خب پس،از اونجايي ...که تو دوست صميميش هستي

از تو ميپرسم...

 

اين گردنبند مالِ اون-سوئه؟

 

اوه، آره گردنبند خودشه

 

دختره احمق حتي وقتايم که دوش ميگيره محاله از گردنش دربياره

اين گردنبد براش از جونش عزيزتره

 

اما اين دست شما چيکار ميکنه؟

 

ديشب تو مهموني افتاد رو زمين

 

چرا امروز نيومده سرکار؟

 

استعفا داده، ديگه اينجا برنميگرده

 

*جي اون-سو*

 

اون-سو

 

چرا يه فنجون قهوه نخوردي تا من بيام؟

 

ميخواستم منتظرتون بمونم

 

امروز آخرين روزيه که تو سئولَ ـم

 

آخرين روز؟

 

امروز استعفامُ تحويل دادم

 

خيلي شرمندتون شدم

قول داده بودم نهايت سعي ـمُ انجام بدم

گفته بوديد نااميدتون نکنم اما من همه چيزُ خراب کردم

 

نکنه اين مربوط ميشه به اتفاق ديروز؟

اتفاقي افتاده،درسته؟

 

نه،فقط روزايه سختي رو دارم پشت سر ميذارم

 

فک ميکردم اين کار آسونيه

اما نتونستم از پسِش بربيام

 

مگه نگفته بودي واسه اومدن به اين شرکت دلايل مهمي داري؟

 

فکر نميکردم آدمي باشي که به همين راحتيا خودشُ ببازه

 

و از خواسته هاش دست بکشه...

 

راستش ديگه براي اين جا موندن هيچ دليلي ندارم

 

بگذريم

برنامه کاري امروزتون سنگينه؟

 

ميخوام آخرين روزمُ با شما بگذرونم

 

سلام؟

 

کي تشريف آورديد؟

 

لطفاً بشينيد تا کارايه رئيس کانگ تموم بشه

نه،ممنونم

 

براي ديدن هيون-وو نيومده بودم

 

ميخواستم ازتون يه درخواستي بکنم

درخواست؟

 

جنگل رويايي، ايالت کانگون

 

دکوراسيون اين اتاق نامرتب بنظر مياد ؛بعنوان نمونه

 

عملکرد اصليه اين ناحيه مشخص نيست

موقع ساخت از چه طرح هاي استفاده کردين؟

از طرح هاي "اس جي "براي تمايز محصولاتمون استفاده کرديم

سعي کند تماميه محصولاتي که عملکرد مشابه دارن يکجا قرار بگيرن

 

اگه برندي شامل محصولات متفاوتي باشه بايد بر اساس عملکرد دسته بندي بشه

 

اين محصول شماره 101 ئه،درسته؟

نه قربان،شماره 202ئه

 

بخاطر همين ميگم که نظم در چيدمان محصولات خيلي اهميت داره

ميتونه از سردرگميه مشتري ها جلوگيري کنه

 

طرح بعدي رو شروع کنيد

 

تا هفته بعد ميخوام طرح جديدُ آماده کنيد

تا اينکه بتونيم اين قسمتُ بازسازي کنيم

 

همينطور از روشِ بازاريابي محصولات هم رضايت ندارم

 

با واحد بازرگاني تماس بگيريد

 

ساعت 5 شده، هنوز ناهارم نخوردم

 

خيلي گرسنمه

 

قرار ملاقات ـايه بعدي کجاست؟

آه بله،يانگجِ دونگ، شينسِ دونگ، تنچِ دونگ

 

خيلي خب،تا گزارش هاي اين ماهُ بررسي کنم، ماشينُ آماده کن

 

چشم

 

افزايش فروش داشتيم؟

بله قربان،5 درصد افزايش داشتيم

 

اون-سو رفته؟

 

باشه

 

واقعاً خيلي عجيب رفتار ميکنه

مگه ميشه فراموش کنه ناهار بخوره

با همه زَننده برخورد ميکرد

نکنه اتفاقي افتاده؟

 

چرا من دارم با خودم صحبت ميکنم؟

 

ديونه شدي؟

ميخواي منُ به کشتن بدي؟

 

حداقل يکم يواش تر رانندگي کنيد

 

خدارو شکر پامُ بموقع گذاشتم رو ترمز

 

خوب شد رو ماشينمون هيچ خطي نيوفتاد

خيلي شانس آورديم،نه؟

شانس؟

زدي سپر ماشينمُ داغون کردي، ميگي خوشانسيم،ها؟

مگه چشمات رفته پسِ کلت که نميبيني؟

 

شما به ماشينه من زديد،منکه مقصر نيستم

چرا بي انصافي ميکنيد

 

هي،اين تو بودي که بموقع ترمز نکرديُ زدي به ماشينم

 

اين تابلوئه يه خراشِ قديميه

ماشينت همه جاش دربه داغونه

داغونه؟

 

منو ببين، من کار ندارم حواسِ تو کجا بوده

يا خسارت منو ميدي يا قيافتُ دکوري ميکنم

 

چه خبره؟

 

رئيس کانگ

تو کي هستي؟

من صاحب اين ماشينم

ولش کن

 

هي،تا موقعي که خسارتمُ نده ولش نميکنم

 

چقدر ميخواي؟

 

نه قربان، تقصير من نيست

 

کافيه؟

 

هي،خيلي شانس آوردي که يه رئيس پولدار داري

 

اگه ميدونستم پولداره،بيشتر تيغ ميزدم

 

فکر ميکني ميخوام برام دلسوزي کني؟

 

نميخواد احساساتِتُ درگير من کني

 

...اما

 

هيچ موقع فکر نميکردم حرفات اينقدر آزارم بده

 

ديگه هيچ موقع، منُ جلو چشمات نميبيني

 

!قربان،کافيه! کشتيش

 

چرا اونکارو کرديد؟

شما که ميدونستيد اون يه آدم عوضيه

بايد ميذاشتيد گورشُ گم ميکرد

اگه اَزمون شکايت کنه چي؟

 

برگرد شرکت

 

بله،چشم

 

ديگه بايد با سئولُ هواي آلودش خدافظي کنم

 

ميخواي چيکار کني؟

 

ميخوام برگردم به شهرمون

 

...اگه وقت آزاد داشتي

به مُتل منم يه سربزن

 

مُتل؟صاحبش خودت هستي؟

 

بله،از يکي خواستم تا موقعي که تو سئول هستم ،ادارش کنه

حالا ديگه موقشه برگردمُ خودم ادارش کنم

 

اگه خواستيد تعطيلاتِ ـتونُ اونجا بگذرونيد

بعنوان يه مهمون ويژه واستون تخفيف در نظر ميگيرم و يکي از بهترين اتاق ها رو رزرو ميکنم

 

...ديگه دير شده

 

...به لطفِ شما

روزهاي خيلي قشنگي رو اينجا گذروندم

 

به اميد ديدار مدير تائه-مين

 

ميتونم ازت بخوام اينجا تو سئول پيش من بموني؟

 

چي؟

ازت ميخوام که اينجا بموني

 

مدير تائه-مين،بخاطر اين ناراحتيد که همراه مشروب خوريتونُ از دست ميديد؟

 

نگران نباشيد

 

ما براي هميشه دوستايه خوبي باقي ميمونيم

...اگه يه روزي دوباره اينجا اومدم

اول از همه سراغ شما رو ميگيرم

 

...نه بخاطر همراه مشروب خوري

 

بلکه، بخاطر از دست دادن کسي که دوسش دارم، ناراحتم

 

فکر کنم از حرفي که زدم تعجب کردي

 

فقط خواستم خودم باشم،ميدونستم نبايد همچين حرفي رو ميزدم

 

اما خيلي وقت پيش تصميمَمُ گرفته بودم

 

قلب من به کَسِ ديگه اي تعلق داره

 

اون اولين کسي بود که بهم ياد داد عشق واقعي چه معني داره

 

من تا اخر عُمرم عاشقش ميمونم

 

من از اون دسته آدمايم که فقط يه بار عاشق ميشه

 

بخاطر همين، لياقت احساسات شما رو ندارم

 

فکر نميکنم بتونم تمام محبت هاي رو که در حقم کرديدُ جبران کنم

 

متاسفم

 

همون مَردَست؟

 

... اولين بار که تو مُتل ديدمت

 

همون مَردي که تو متل بود

 

همون مردي که هميشه اشکتُ درمياره

 

قربان

 

...هر کي که ميخواد باشه

 

...با اينهمه بلايي که سرت آورده

 

بازم ميخواي دنبالش بگردي؟

 

برات آينده روشني رو آرزو نميکنم

 

چون من آدم خوش قلبي نيستم

 

متاسفم، لطفاً حرفايه امروزمُ فراموش کنيد

 

شما براي من هميشه آدم خوبي هستين

 

پس لطفاً بيايد بدونِ هيچ خاطره بدي از هم خداحافظي کنيم

 

بهترين ها رو براتون آرزو ميکنم،مدير تائه-مين

 

ميشه چند لحظه صحبت کنيم؟

 

چرا؟

 

ديروز به اندازه کافي صحبت نکردي؟

 

همونطور که خواستي استعفا دادم

 

ديگه هيچوقتم جلو چشمات ظاهر نميشم

 

...استعفاتُ قبول نميکنم

 

...اگه بخاطر حرفايه که ديروز زدم

 

...متاسفم

 

از حَدِ خودم گذشته بودم

 

متاسفي؟

 

...يه زنه رقت انگيز استعفا داده

 

حالا بيشتر از هر موقع ديگه اي رقت انگيزه؟

 

اما چيکار کنم؟

ديگه احتياجي به ترحمِ ـت ندارم

 

خيلي دير شده

 

دلي که شکست ،ديگه شکسته

 

اگه حرفات تموم شده ميتوني بري

 

!ولم کن

 

چي ميخواي؟ديگه چيکار بايد بکنم تا راضي بشي

 

مگه نگفته بودي نميخواي زندگي آدمِ بدبختي مثلِ منُ ببيني

پس خواهش ميکنم از اينجا برو ديگه به ديدنم نيا

 

دروغ گفتم

 

فکر ميکردم با اين دروغا ميتونم جلويه دوست داشتن ـتُ بگيرم

 

فکر کردم ميتونم

 

اما نتونستم

 

واقعاً نتونستم

 

!دختره خنگول! چقدر خوشانسه

 

صورتت چي شده؟

 

شايد بخاطر دروغاي که گفتم تنبيه شدم

 

يادت مياد اولين باري که همديگه رو ديديم؟

 

اوايل فکر ميکردم يه زنِ خيلي عجيبي هستي

احساس ميکردم انگار از قبل ميشناسمت

 

...خيلي حس عجيبي بود

 

بخاطر همين سعي کردم جلويه احساساتمُ بگيرم

 

خيلي تلاش کردم اما نتوستم از ذهنم پاکِش کنم

 

عصباني ميشدم وقتي ميديدم زنيُ که دوسش دارمُ مرد ديگه ايُ دوست داره

 

فقط ميتونم يه قولي بهت بدم

 

اگه بهم اعتماد کني و هميشه کنارم بموني

 

ديگه هيچ موقع، با دروغام بهت صدمه نميزنم

 

ديگه سعي نميکنم از ذهنم پاکِ ـت کم

 

کنار من ميموني؟

 

قول ميدم ازت مراقبت کنم

 

هيچوقت اشکاتُ درنميارم

 

ناراحتت نميکنم

 

هميشه ازت محافظت ميکنم

 

*هيون-وو اوپا*

 

ديروز مثل ستاره ها شده بودي

حتي غذايه امروزم رنگيُ متفاوته

خيلي خوب شد که پيشم موندي

 

بيا بخوريم تا از دهن نيوفتاده

 

آها راستي، داشت يادم ميرفت

 

اينُ سو-جين بهم داد

 

کجا پيداش کرده؟

نميدونم،ازم پرسيد کجايي،منم گفتم استعفا دادي

 

چي؟

 

بنظرم کم کم داره به رابطه تو و چانگ-هو شک ميکنه

 

بايد خودتُ آماده کني

خودش که هيچي،روحِ مادربزرگشم راحتِت نميذاره

حالا که عشق هيون-وو رو دوباره بدست آوردي،نميتوني پا پس بکشي

پس نميخواد واسه کسي احساس تاسف کني،فهميدي؟

 

فهميدم

از دستش نميدم

 

اقاي پارکه،چون فکر ميکرد ميخواي بري،ميخواد باهات صحبت کنه

 

آقاي پارک؟

اون-سو هنوز نرفته،درسته؟بهش بگو بياد بيرون

باشه

 

!واي خدا

ما رو اينجا صدا کردي که بهمون ساندويچ خالي بدي؟

...اونقدر صميمي رفتار کردي که

فکر کردم ميخواي مارو يه جايه خوب دعوت کني

 

اگه اون-سو تنهايي ميومد؛ دعوتش ميکردم غذاي گوشتِ نهنگ بخوره

اما چون خانم جانگ-مي اين وسط خودشُ نخود کرده،نميشه

چي گفتي؟

شنيدي که چي گفتم

 

داشتم ميگفتم، بهترين تصميمُ گرفتي که اينجا بموني

حتي اگه کارت خيلي سخت هم باشه بايد تحمل کني

اگه احساس نااميدي کردي،بخودت بگو من قويم،من ميتونم

بسه ديگه

اونکه گفت، ديگه برگشته

 

خيلي بي ادب تشريف داري! آخه چرا هي ميپري وسط حرفم

چي گفتي؟

بگذريم،چرا امروز ميخواستيد منُ ببينيد؟

روز استراحت ـتونه؟

آه،بله رئيس کانگ امروز ميره سفر کاري

گفت که امروزُ استراحت کنم

احتمالاً بخاطر اضافه کاري هاي که ازم کشيده، دلش برام سوخته

 

اضافه کاري؟از کي تا حالا اضافه کاري ميکني؟

چه ميدونم ، هر روز اَزمون مثل برده ها کار ميکشيد ،تازه با همه رفتار تُندي ام داشت

حتي ديروزم با يکي دعوا کرد

دعوا؟

 

دارم در مورد يه موضوع جدي صحبت ميکنم

کجاش خنده داره؟

 

پس قبل از اينکه به ديدنت بياد، رفته کُتک کاري

آه،حالا متوجه شدم

 

!بس کن

 

چي شده اينقدر خوشحال بنظر ميرسي؟

خيلي خنده دار بود، نه؟

 

چي باعث شده انقدر خوشحال باشي؟

 

"زود بگو"

 

صورتت هيچ آرايشي" "نداره،ولي عينِ دلقک ـا بنظر ميرسي

کجايي؟

 

جلويه کافي شاپ ـم،بيا بيرون

"خيلي بي مزه اي"

 

"بيا يه عکس بگيريم ببينيم که بي مزه تره"

باشه اومدم

 

من بايد برم دستشويي

چرا گوشيتُ با خودت ميبردي؟

چرا نبرم؟

بذارش اينجا، ممکنه بيوفته تو دستشويي

با گوشي دوستِت چيکار داري؟

بذار ازت يه عکس بندازم

 

هنوز چيزي نخوردي،درسته؟

شنيدم ميخواي بري سفر کاري،يه چيزي بخور گرسنت نشه،باشه

باشه،موقع رانندگي ميخورم

 

چطور منُ همينجوري با خودت ميبري؟

کيفُ گوشيمُ جا گذاشتم

 

نيازي نيست پول خرج کني

از تلفن منم ميتوني استفاده کني

نميخوام که تو خيابون ولت کنم

پس نگران نباش

 

مگه امروز جلسه نداري؟

منم اجازه دارم اونجا باشم؟

 

چرا نامه استعفاتُ تحويل داده بودي؟

ميدوني موقع کار چقد دلتنگ شده بودم

باهام بيا

از اين به بعد هر جا که ميرم بايد همراهم باشي

بخاطر تو استعفا داده بودم ديگه

 

...کارم زياد طول نميکشه

منتظرم ميموني؟

بعد از اون هر جا که دوست داشتي ميريم

واقعاً؟هر جا که دوست داشتم، ميبري

مطمئني؟

امروز هر کاري تو بگي همونُ انجام ميديدم